تورم دیگر یک پدیده‌ی تک‌ علتی نیست


تورم، این پدیده‌ی چند وجهی اقتصاد، از دیرباز ذهن اندیشمندان را به خود مشغول کرده است. تاریخچه‌ی نظریه‌های آن، روایتی است از تکامل فکری که از مشاهدات ابتدایی و تجربی آغاز شده و به مدل‌های پیچیده و چندمتغیره‌ی امروزی رسیده است. در این نوشته، ابتدا مسیر تاریخی این نظریه‌ها را به شکلی فشرده مرور می‌کنم و سپس با تمرکز بر نظریه‌های معاصر که در حال حاضر در تحلیل و سیاست‌گذاری به کار می‌روند،  آن‌ها را تشریح می‌کنیم. انگیزه این نوشته تحلیل هایی است که در فضای مجازی منتشر میشود مبنی بر اینکه تکرار علت چاپ پول و کسری بودجه دولت به عنوان تنها عامل تورم است.

دوران باستان و قرون وسطی: مشاهدات اولیه

در جوامع باستانی، تورم به‌عنوان یک مفهوم نظری مطرح نبود، بلکه به‌صورت پدیده‌ای ملموس تجربه می‌شد. برای مثال، در امپراتوری روم، کاهش عیار نقره در سکه‌ها و افزایش حجم پول در گردش به افزایش قیمت‌ها منجر شد، هرچند این رابطه به‌صورت نظام‌مند تحلیل نشد. در قرون وسطی، ابن‌خلدون در قرن چهاردهم میلادی به ارتباط میان افزایش حجم پول—مثلاً از غنایم جنگی—و بالا رفتن قیمت‌ها اشاره کرد. این دیدگاه، هرچند ابتدایی، نشان‌دهنده‌ی درک اولیه از تأثیر عرضه‌ی پول بر سطح عمومی قیمت‌ها بود.

مرکانتیلیسم: ظهور ایده‌های پولی

در قرن‌های شانزدهم و هفدهم، مرکانتیلیست‌ها ثروت را در انباشت فلزات گران‌بها می‌دیدند. ورود حجم عظیم طلا و نقره از مستعمرات اسپانیا به اروپا در این دوره، افزایش سطح قیمت‌ها را در پی داشت که به انقلاب قیمت‌ها معروف شد. ژان بودن، اقتصاددان فرانسوی، این را مشاهده کرد و گفت که افزایش عرضه‌ی پول ارزش آن را کاهش داده و قیمت‌ها را بالا می‌برد. این ایده، پیش‌درآمد نظریه‌ی مقداری پول بود که بعدها بسط یافت.

نظریه‌ی مقداری پول: چارچوب کلاسیک

در قرن هجدهم، دیوید هیوم رابطه‌ی علّی میان حجم پول و قیمت‌ها را صورت‌بندی کرد. در قرن نوزدهم، دیوید ریکاردو و جان استوارت میل این دیدگاه را دقیق‌تر کردند و استدلال کردند که افزایش حجم پول بدون رشد متناسب در تولید، قیمت‌ها را بالا می‌برد. این نظریه فرض می‌کرد که در بلندمدت، تورم صرفاً نتیجه‌ی رشد بیش از حد پول نسبت به تولید واقعی است.

کینز و تورم تقاضا

در قرن بیستم، جان مینارد کینز در دهه‌ی سی میلادی با معرفی مفهوم تقاضای کل، دیدگاهی نو ارائه کرد. او استدلال کرد که تورم می‌تواند از فشار تقاضا ناشی شود؛ یعنی زمانی که تقاضا از ظرفیت تولید اقتصاد فراتر رود. این دیدگاه در دوران جنگ جهانی دوم، با افزایش مخارج دولتی و فشار تقاضا، تأیید شد و مبنای تحلیل‌های کوتاه‌مدت تورم قرار گرفت.

تورم هزینه‌ای و عرضه

در دهه‌های پنجاه و شصت میلادی، اقتصاددانان متوجه شدند که تورم تنها از تقاضا سرچشمه نمی‌گیرد. شوک‌های عرضه، مانند افزایش هزینه‌های تولید (دستمزد یا مواد اولیه)، نیز می‌توانند قیمت‌ها را بالا ببرند. این مفهوم در دهه‌ی هفتاد میلادی با بحران نفتی و پدیده‌ی تورم همراه با رکود برجسته شد.

انتظارات و مکتب پولی

در دهه‌ی هفتاد میلادی، وقتی تورم و بیکاری با هم بالا بودند، میلتون فریدمن و رابرت لوکاس نقش انتظارات را وارد نظریه‌ها کردند. فریدمن تأکید داشت که تورم اساساً پدیده‌ای پولی است، اما انتظارات تورمی می‌توانند دینامیک آن را تقویت کنند. این دیدگاه، پایه‌ی سیاست‌های مدرن بانک‌های مرکزی برای مدیریت انتظارات شد.

نظریه‌های معاصر: تلفیق و پیچیدگی 

در حال حاضر، نظریه‌های تورم به بلوغی رسیده‌اند که در آن عناصر پولی، تقاضا، عرضه و انتظارات در چارچوب‌هایی جامع و پویا تلفیق شده‌اند. این نظریه‌ها، که عمدتاً در مدل‌های نیوکینزین و ابزارهای سیاست‌گذاری مدرن ریشه دارند، در تحلیل‌های اقتصادی و تصمیم‌گیری‌های بانک‌های مرکزی کاربرد گسترده‌ای دارند. در ادامه، این چارچوب‌ها را به صورت خلاصه مرور میکنیم. 

 چارچوب نیوکینزین و پویایی تورم

مدل نیوکینزین، که از دهه‌ی نود میلادی توسعه یافته، تورم را به‌عنوان پدیده‌ای پویا می‌بیند که به وضعیت کنونی اقتصاد و انتظارات آینده وابسته است. وقتی اقتصاد بیش از حد فعال می‌شود—یعنی تولید واقعی از سطح پایدارش فراتر می‌رود—فشار تقاضا قیمت‌ها را بالا می‌برد. اما انتظارات هم به همان اندازه مهم‌اند؛ اگر مردم و شرکت‌ها پیش‌بینی کنند که تورم در آینده بالا می‌ماند، کارگران دستمزد بیشتری مطالبه می‌کنند و بنگاه‌ها قیمت‌ها را افزایش می‌دهند، که این چرخه تورم را تقویت می‌کند. علاوه بر این، شوک‌های غیرمنتظره—مثل افزایش ناگهانی قیمت انرژی یا اختلال در زنجیره‌ی تأمین—می‌توانند این تعادل را به هم بزنند. در قرن بیست و یکم، بانک‌های مرکزی از این دیدگاه برای تحلیل تورم استفاده می‌کنند؛ مثلاً، وقتی قیمت مواد غذایی به‌خاطر تغییرات اقلیمی بالا می‌رود، این چارچوب نشان می‌دهد که چگونه این شوک به کل اقتصاد سرایت می‌کند.

سیاست پولی و کنترل هدفمند

بانک‌های مرکزی امروزی، مانند فدرال رزرو، تورم را با ابزارهایی مثل نرخ بهره مدیریت می‌کنند. رویکردشان این است که اگر تورم از هدف مشخص—مثلاً دو درصد در سال—بالاتر برود یا اقتصاد بیش از حد گرم شود، نرخ بهره را افزایش می‌دهند تا تقاضا را کاهش دهند و قیمت‌ها را آرام کنند. برعکس، اگر تورم خیلی پایین باشد، نرخ‌ها را کم می‌کنند تا اقتصاد تحریک شود. اکنون این روش همچنان هسته‌ی سیاست‌گذاری است. مثلاً، وقتی تنش‌های ژئوپلیتیک قیمت انرژی را بالا می‌برد، بانک‌ها با این ابزارها وارد عمل می‌شوند تا اثر آن را مهار کنند.

تحلیل پویا و شبیه‌سازی

یکی از روش‌های اصلی امروزی، استفاده از مدل‌های شبیه‌سازی است که کل اقتصاد را در نظر می‌گیرند—از رفتار خانوارها و شرکت‌ها تا سیاست‌های پولی. این مدل‌ها به اقتصاددانان کمک می‌کنند تا بفهمند یک تغییر خاص—مثلاً افزایش هزینه‌های تولید یا یک سیاست مالی بزرگ—چگونه تورم را تحت تأثیر قرار می‌دهد. مثلاً، در سال‌های اخیر، وقتی اختلالات زنجیره‌ی تأمین قیمت کالاها را بالا برد، این ابزارها نشان دادند که این تغییرات چطور در اقتصاد پخش می‌شوند. این روش برای پیش‌بینی و مدیریت تورم در شرایط پیچیده‌ی جهانی بسیار حیاتی است.

انتظارات تطبیقی و داده‌محور

انتظارات مردم در نظریه‌های امروزی نقش کلیدی دارند. اقتصاددانان معتقدند که انتظارات بر اساس تجربه‌های گذشته و اطلاعات فعلی شکل می‌گیرند. اگر تورم برای مدتی بالا باشد، مردم و شرکت‌ها فرض می‌کنند این روند ادامه دارد و رفتارشان را بر این اساس تنظیم می‌کنند—مثلاً دستمزد بیشتر می‌خواهند یا قیمت‌ها را بالا می‌برند. بانک‌های مرکزی با استفاده از داده‌های بازار—مثل قیمت اوراق قرضه یا نظرسنجی از مصرف‌کنندگان—این انتظارات را رصد می‌کنند و با اعلام سیاست‌های شفاف، مثل تعهد به کنترل تورم، سعی می‌کنند آن‌ها را مدیریت کنند. این رویکرد به‌خصوص برای مقابله با شوک‌های ناگهانی، مثل تنش‌های بین‌المللی، خیلی مهم است.

تورم در اقتصاد باز

در دنیای جهانی‌شده‌ی امروز، نظریه‌ها به تأثیر تجارت و نرخ ارز هم توجه دارند. وقتی ارزش پول یک کشور کم می‌شود—مثلاً به‌خاطر مشکلات اقتصادی یا سیاست‌های پولی—هزینه‌ی کالاهای وارداتی بالا می‌رود و این تورم را تشدید می‌کند. این موضوع در تحلیل تورم کشورهای وابسته به واردات، مثل بسیاری از اقتصادهای در حال توسعه، بسیار برجسته است. مثلاً، اگر نرخ ارز یک کشور به‌سرعت افت کند، قیمت همه‌چیز از بنزین تا مواد غذایی بالا می‌رود و این اثر به سرعت در اقتصاد پخش می‌شود.

تورم دیگر یک پدیده‌ی تک‌علتی نیست. چارچوب‌های نیوکینزین، سیاست‌های هدفمند بانک‌های مرکزی، شبیه‌سازی‌های جامع، مدیریت انتظارات، و توجه به عوامل جهانی، همگی با هم کار می‌کنند تا تورم را توضیح دهند و کنترل کنند. این ابزارها به سیاست‌گذاران امکان می‌دهند که تورم را پیش‌بینی کنند و با تنظیم نرخ بهره، کنترل حجم پول، و هدایت انتظارات، آن را مهار کنند.

 

دیدگاه کاربران

  • کاربر مهمان - [5182754202411]
    1403/12/22

    سرعت گردش پول کجا قرار میگیره ؟


  • کاربر مهمان - [5182754202411]
    1403/12/22

    سرعت گردش پول کجا قرار میگیره ؟