پوزیشن‌های شورت: درس‌هایی از تاریخ بازار برای احتیاط بیشتر


تصور کن در یکی از روزهای معمولی بازارهای مالی، مدیر سرمایه‌گذاری جوانی که تا دیروز استراتژی‌های کلاسیک را مو به مو اجرا می‌کرد، این‌بار تصمیم می‌گیرد روی یک سهام خاص، پوزیشنی شورت بگیرد. تا به حال توصیه‌های بسیاری شنیده بود: «از پوزیشن شورت پرهیز کن، ریسک بالایی دارد.» اما او در گوشه‌ی ذهنش یک ایده مطمئن دارد. تصور می‌کند با مجموعه‌ای از مشتقات، از آپشن‌ها گرفته تا فیوچرها، می‌تواند ریسک را کنترل کند. خونسرد پشت میز خود نشسته، نمودارها را نگاه می‌کند و تصمیم می‌گیرد. همه‌چیز منطقی و حساب‌شده به نظر می‌رسد.

اما بازار مانند دریایی است که هر لحظه می‌تواند متلاطم شود. یکی از مشهورترین موج‌های سهمگین بازار در ماجرای گیم‌استاپ در سال ۲۰۲۱ رخ داد. برخی صندوق‌های پوشش ریسک، با اطمینان از کاهش آینده‌ی ارزش سهام گیم‌استاپ، آن را شورت کرده بودند و برای ایمنی بیشتر، کال‌آپشن‌هایی هم خریده بودند تا در صورت افزایش غیرمنتظره قیمت، کمی از فشار زیان کاسته شود. اما هزاران معامله‌گر خرد، هماهنگ از طریق شبکه‌های اجتماعی، به صف خرید سهام و کال‌آپشن‌های گیم‌استاپ هجوم آوردند. بازارسازان هم برای پوشش تعهدات آپشن‌های فروخته‌شده، سهام بیشتری خریدند و این چرخه صعودی، فشار شدیدی بر شورت‌کنندگان وارد کرد. آنچه قرار بود یک سپر محافظتی باشد، در عمل به بخشی از سازوکار تشدیدکننده‌ی طوفان قیمت بدل شد.

این نخستین تجربه‌ی چنین فاجعه‌ای نبود. در سال ۲۰۰۸، سهام فولکس‌واگن به‌طور ناگهانی به گران‌ترین سهم دنیا تبدیل شد. صندوق‌هایی که انتظار داشتند ارزش فولکس‌واگن کاهش یابد، آن را شورت کرده و با خرید کال‌آپشن‌ها تلاش کرده بودند اندکی از ریسک صعود احتمالی را محدود کنند. اما اعلام ناگهانی مالکیت گسترده پورشه بر سهام فولکس‌واگن، عرضه‌ی سهام در بازار آزاد را به شدت محدود کرد. در این شرایط، سهام برای بازخرید کمیاب شد و موج خرید اجباری سهام از سوی شورت‌کنندگان، قیمت را به‌شدت بالا برد. مشتقاتی که بر مفروضات عادی بازار استوار بودند، در برابر تغییر بنیادین عرضه و تقاضا کاملاً ناتوان ماندند.

ماجرای لانگ‌ترم کپیتال منیجمنت (LTCM) در اواخر دهه‌ی ۹۰ میلادی هم نشان داد که حتی ترکیب استراتژی‌های هوشمندانه با مشتقات پیچیده، در برابر شوک‌های کلان و غیرمنتظره مصون نیست. متخصصان زبده و برندگان نوبل اقتصاد که پشت LTCM بودند، بر اساس مدل‌های ریاضی دقیق رفتار می‌کردند. اما بحران مالی روسیه در سال ۱۹۹۸ تمام مفروضات آن‌ها را برهم زد و این شرکت تا مرز ورشکستگی پیش رفت. تمام آن استراتژی‌های به‌ظاهر بی‌نقص و مشتقات برای کنترل ریسک، در برابر یک «طوفان» ژئوپلیتیک و اقتصادی از هم گسستند.

سال‌های اخیر هم شاهد همین پدیده برای شورت‌کنندگان تسلا بود. بسیاری از سرمایه‌گذاران نهادی تصور می‌کردند تسلا هرگز قادر نخواهد بود انتظارات عظیم بازار را برآورده کند. آن‌ها سهام را شورت گرفته بودند و برای محدود کردن زیان صعود احتمالی، دست به دامان مشتقات شدند. اما رشد پیوسته ارزش تسلا، تغییر انتظارات بازار و هجوم خوش‌بینانه سرمایه‌گذاران، قیمت را به اوج‌های غیرمنتظره رساند. این‌بار هم مشتقات از کاهش ریسک خبری ندادند، بلکه صرفاً شاهد تشدید زیان بودند.

مشکل ریشه‌ای اینجاست: در پوزیشن شورت، ریسک نامحدود رو به بالا وجود دارد. برخلاف خرید سهام که حداکثر زیان تا صفر شدن قیمت محدود است، در شورت هر چه قیمت بالاتر برود، زیان بیشتر می‌شود. مشتقات نیز که بر پایه‌ی فرضیات تاریخی و رفتار عادی بازار طراحی شده‌اند، در برابر تغییرات رادیکال و رویدادهای غیرقابل پیش‌بینی توانایی چندانی ندارند. رفتار جمعی غیرمنتظره، تصمیمات زیرکانه یک بازیگر قدرتمند، پویش‌های اینترنتی یا بحران‌های ژئوپلیتیک می‌تواند تمامی مدل‌ها و معادلات را بی‌اثر کند.

در نهایت، این روایتی هشداردهنده است: حتی اگر پوزیشن شورت خود را با لایه‌های مشتقه بپوشانید، تضمینی وجود ندارد که در دل طوفان رویدادهای غیرمنتظره سالم بمانید. درست مانند دریانوردی که حتی با پیشرفته‌ترین کشتی‌ها هم از طوفان‌های سهمگین در امان نیست، فعالان بازار هم باید از پوزیشن‌های شورت با نهایت احتیاط استفاده کنند و تا حد ممکن از ورود بی‌محابا به این قلمرو پرخطر بپرهیزند.

دیدگاه کاربران